۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه

(عيد آمد و ما لختيم ...!!!!!!!!!!)

حكايت قدر و قيمت علم و فرهنگ و ادب در ملك ما!!!

(عيد آمد و ما لختيم ...!!!!!!!!!!)




هميشه در دنياي كودكي اين سوال برايم مطرح بود كه چرا در نوار شهرقصه به خاله سوسكه گفته مي شد :

زن شاعر نشو - شاعر فقيره - خوراك شاعرا نون و پنيره!!!

ديروز عصر يك دوست كه شاعر توانايي هم هست و به دليل اينكه جزو شعراي شناخته شده شهرمان و نيز محافل ادبي كشور هست ؛ از بردن نامش معذورم ( هرچند از مشخصات و ابعاد شكم ايشان دوستان صميمي نامش را حدس مي زنند.) آمده بود مهرگان و من تصاوير بالا را به شكلي كاملا محسوس!!! از ايشان گرفتم.

آفتاب آمد دليل آفتاب! و من جواب سوال سالهاي قبلم را باز هم گرفتم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر