۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه

خوب يا بد؟؟؟


این قضیه والنتاین هم معلوم نشد خوب هست یا بد؟!!!!!! از یک طرف با بخشنامه رسمی و غیر رسمی چاپ - توزیع و فروش اقلام (کارت - پوستر - هدایا -...) مرتبط به آن را ممنوع می کنند و از طرف دیگر...!

اگر بد هست (که به این شکلش خوب نیست) پس چرا در سایت تقویم ایران آن را معرفی و مشخص کرده اند؟؟؟

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

امروز نه ، فردا شايد!!!

طبق روال هرساله! (كه به شكل يك سنت درآمده است) از بهمن ماه وعده وعيدهاي شيك و قشنگ مسئولين محترم به كارمندان و علي الخصوص قشر ژان‌والژاني جامعه (معلمان گرامي!) شدت و حدت مي‌گيرد كه براي افزايش حقوق و پرداخت معوقات و عيدي و ... ال و بل خواهيم كرد به گونه‌ايي كه در سال آينده تمام مشكلات مادي و ايضا معنوي جماعت كارمند بطور كل ريشه كن خواهد شد।
اين حكايت مرا به ياد داستاني از شيخ‌صفي‌الدين اردبيلي مي‌اندازد كه در ذيل نوشته‌ام:

درويشي به در خانه‌ي بخيلي رفت و از او چيزي خواست.

بخيل از درون خانه آواز داد كه اي درويش فردا بيا كه جمعي از دوستان را مهمان خواهم كرد ، تا تو را نصيب كامل دهم.

درويش گفت: امروز آنقدر نان بده كه به فردا برسم ، فردا نيز خواهم آمد.!!!

۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

حکایت این روزهای بعضی ها!!!

در دوره ی ناصرالدین شاه قاجار ، وزارت تهران نصیب محمدابراهیم خان معمارباشی دایی کامران میرزا شد. او شخصی بی سواد بود و با وجود این می خواست از شنیده های خود تصرف در معقولات کند ، یک دفعه به باغبان باشی گفته بود که چرا درخت "گلندر" برایم نمی کاری؟

باغبان باشی پرسیده بود: گلندر چه گلی است؟

محمد ابراهیم خان می گوید: همان گلی است که شیخ سعدی تعریف آن را کرده و گفته است : یکی درخت "گل اندر" میان خانه ی ماست - که سروهای چمن پیش قامتش پستند.

حالا شما فکر کنید چندتا محمدابراهیم خان معمارباشی می شناسید!!!

۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

مبارک باشد یا مبارک نباشد؟؟؟

در این چند روز گذشته (و ایضا جاری) هرگاه به مناسبتی که لازم می شد به دوستی یا طرف مقابلم تبریک بگویم ، واقعا در می ماندم که بگویم چه!!!!

حتما می گویید این چه درماندگی است؟ بله حق با شماست و می فرمائید که در این موقعیتها آدم باید بگوید : "مبارک باشد" . ولی با توجه به اوضاع سیاسی این روزهای جهان و خصوصا مصر آیا می توان این جمله را گفت؟؟!!!!


( وارونه گذاشتن اين عكس را حمل بر بی ادبی ام نکنید! به حساب این بگذارید که آرزویم واژگوني دیکتاتورهاست।.)

اگر بگویید بله ، که ناخواسته از یک دیکتاتور طرفداری کرده اید! اگر بگویید نه ، که مثل من درمانده شده اید.!!!

به راستی چه باید گفت؟؟؟ مبارک باشد یا مبارک نباشد؟؟؟

۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

یک عکس خاطره انگیز از دوران انقلاب ۵۷

عکسی که در آن سالها با کلیشه درست می شد و با رنگ بر روی دیوارها ثبت می کردند. احتمالا آدمهای اون زمان کاملا خاطرشان هست.
(این عکس را از روی یک دیوار در محله ی قدیممان گرفته ام)

۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

سوال فلسفی کودک ३.5 ساله


امروز مهریار که علاقه عجیبی به لوازم برقی اسقاطی و سالم و متعلقات آنها دارد (برخلاف شهریار که به نقاشی و اسباب بازی و...علاقه منداست) داشت با یک قطعه سیم و ترانس بازی می کرد . از جهت احتیاط بهش گفتم سیم را داخل پریز برق نزنی! (سابقه برق گرفتگی را چند ماه پیش با فرو کردن پیچ به داخل پریز دارد) که مثل دفعه قبل برق می گیرت.

مهریار همانطور که با وسائلش ور می رفت با لحن شيرين كودكانه اش گفت: اَته بِتمِ الله تَحمان تَحيم بِتَم تي؟ (اگه بسم الله الرحمن الرحیم بگم چی؟!!!)

من: !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ماندم چه جوابی بدهم که هم خطر برق گرفتگی نباشد و هم زیربنای اعتقادی که در او دارد شکل می گیرد متزلزل نشود.

شما بودید چه می گفتید ؟؟؟

فردوسی مهجور یا فرهنگ مهجور؟؟؟!!!!

دوسال ونیم قبل یک پست گذاشتم با عنوان " فردوسی ستیزان داخلی و فردوسی دوستان خارجی " (در ذیل همین پست می توانید مطالعه اش نمائید) که در باره حذف نام فردوسی از روی قدیمی ترین دبیرستان دامغان ، که آن زمان وعده هایی از دوستان آموزش و پرورش دامغان شنیدیم مبنی بر این که نه اینچنین نیست و ما نام یک مرکز پیش دانشگاهی را فردوسی قرار خواهیم داد.... (البته از خیر شاعر پرآوازه و بزرگ منوچهری دامغانی و معلم شهید دکتر علی شریعتی گذشتیم)

الان از آن دوستان می پرسم آدرس آموزشگاهی در دامغان که نامش فردوسی باشد را بدهید؟

البته تا دلتان بخواهد نام بزرگان دیگری که بسیاری هم قابل احترامند و تعدادی هم قطعا به پای فردوسی نمی رسند وجود دارد از قبیل جابر بن حیان و غیره...

حالا آیا می توان تاراج بزرگان ادب و علم پارسی را توسط کشورهای دیگر نظیر ترکیه و افغانستان و اعراب و... را فهمید یا باز هم دنبال دلیل باید بگردیم؟؟؟


نميـرم از اين پس كه من زنده ام‌ كه تخـم سخـن را پـراكنـده ام‌
هـر آنكس كه دارد هش و راي و دين‌ پس از مرگ بـر من كنـد آفـرين‌

در رم پایتخت ایتالیا، میدانی به نام شاعر پرآوزه ایران "حکیم ابوالقاسم فردوسی"نام گذاری‌شده است.
میدان فردوسی در یکی از مناطق سرسبز شهر رم واقع شده است که هم گردشگاه اهالی این شهر و هم محل تردد گردشگران خارجی است.
یکی از اهالی رم در حالیکه به نظاره مجسمه شاعر حماسه سرای ایران ایستاده بود به خبرنگار واحد مرکزی خبر در رم گفت: ما افتخار می‌کنیم که در شهرمان، میدانی به نام این شاعر بزرگ پارسی زبان، نام گذاری شده است.
همشهری 5/6/87

در حالی که مردم کشورهای دیگر به بزرگان ما احترام می گذارند ، مسئولین محترم آموزش و پرورش دامغان قدیمی ترین دبیرستان این شهر که به نام این شاعر بلندآوازه بوده است را تغییر نام داده و بیش از یک سال است حتی به اعتراض تعدادی از فرهنگیان هم توجه ننموده اند و کاش به این توصیه فردوسی توجه می کردند: (زیرا "هش و رای و دین" را که حتما دارند!!! فقط میماند "خرد"؟)

خِــرد افسـر شهــرياران بـود‌ خِــرد زيــور نامـداران بـــود‌
خِــرد زنـدة جاودانـي شنـاس‌ خِـرد ماية زندگانــي شـناس
خِــرد چشم جان است چـون بنگــري‌ تو بي چشم شادان جهان نسپـري‌
هميـشه خـرد را تـو دستـوردار‌ بـدو جانـت از ناســزا دوردار

اینجاست که آدم با خودش فکر می کند کاش مسئولین ما هم کمی عرق میهن دوستی داشته و به فکر مفاخر این کشور بودند! و بجای سمینارهای (یا همان سمی ناهارها!!!) عریض و طویل برای پیدا کردن راههای مقابله با خودبیگانگی جوانان و تهاجم فرهنگی و ... حداقل حرمت نام بزرگان را حفظ می کردند که قطعا در مقابله با فرهنگ بیگانه موثرتر از آنهمه نشست و سمینار و طرح بی فایده ، خواهد بود.

(ناگفته نماند که نام بزرگان دیگری چون منوچهری دامغانی و دکترعلی شریعتی هم بطور نامحسوس و ... از آموزشگاههای دامغان حذف شده است)

۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

بامزه ترین خصوصیت نوع بشر

"مردی از خائیمه كوهن پرسید: بامزه ترین خصوصیت نوع بشر چیست؟

کوهن گفت: تناقض.

به شدت عجله داریم بزرگ شویم و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته مان تنگ می شود.

برای پول درآوردن خودمان را مریض می کنیم ، بعد تمام پولمان را خرج می کنیم تا دوباره سالم شویم.

آن قدر به آینده فکر می کنیم که اکنون را ندیده می گیریم و برای همین نه اکنون را تجربه می کنیم و نه آینده را.

طوری زندگی می کنیم که انگار هرگز نمی میریم و طوری می میریم که انگار هرگز زندگی نکرده ایم."

از کتاب چون رود جاری باش اثر پائولوکوئلیو ترجمه آرش حجازی ص۲۵۴


* از مزایای روزهای تعطیل مطالعه چند صفحه کتاب است!!! (البته با اعمال شاقه !! چون در خانه خانم و بچه ها کتاب خواندن را تجاوز به حریم شخصی شان و تضییع حقوقشان می دانند.!!!)

۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

سرنوشت ساعت

ساعت ۲۵میلیون تومانی دانشگاه آزاد اسلامی دامغان و پست مربوط به آن و میزگرد کامنتی و ... یادتان هست؟؟؟

این هم عکسهای دیگری از همان ساعت!!! (بدون شرح "تا نرنجد از ما کسی")



۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

برف و حرف!

با بارش دومین برف ، باز بساط برف بازی صبحگاهی من و شهریار و مهریار برپا شد.


مهريار در زمين برف بازي!
*حکمت تعطیلی مدارس با ریزش برف در دامغان را من متوجه نشدم!!! زیرا تعطیلی مدارس زمانی می تواند توجیه داشته باشد که دانش آموزان از خانه حرکت نکرده باشند تا از آسیب های احتمالی بر اثر لغزندگی و غیره در امان باشند ، نه اینکه دختر و پسر با سختی بروند مدرسه و با درهای بسته مواجه شوند و دوباره با دشواری بیشتر مسیر رفته را بازگردند!!!
اسم اين كار را چه مي توان گذاشت؟؟؟!!