۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

از هر دري!!!!؟؟؟

دو تا ايميل برايم آمده بود (از همان ايميلهاي ناخواسته كه روزانه دهها مورد ارسال مي شود) كه به نوعي خيلي حرف داشت।


استفاده ابزاري از دين

(ماه رمضان چه ربطي به خدمات ذكر شده در بالا دارد؟؟؟؟؟؟)




دم دستي شدن علم و دانش يا آب حوضي جديد؟؟!!!!!!

۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

به بند کشیدن!!!!!!!

به بند کشیدن!!!!!!!

وزیر امور اقتصادی و دارایی گفت: نمی‌توان قیمت‌ها را به بند کشید.

عجب!!! ما تا حالا فکر می کردیم که می شود!!! البته ما هم کاره ایی نیستیم و بر اساس گفته های بزرگان فکر می کردیم می شود. نمونه اش :

رئيس مجلس : تثبيت قيمتها، عيدي مجلس به مردم است این جمله را در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۸۳ آقای حداد عادل که ریاست مجلس هفتم بودن فرمودند. همان دوره ایی که قبل از آن سالانه ۱۰درصد بر قیمت انواع حاملهای انرژی افزوده می شد تا به سطح جهانی برسد و مردم هم زندگیشان را بر آن اساس برنامه ریزی کرده بودند و تقریبا مشکلی نبود. (همان سالها حقوقها افزایش های ۱۵ درصدی داشت) چقدر افراد اظهار داشتند که آقایان این طرح غلط است و تبعاتش بعدها گریبانگیر اقتصاد خواهد شد ، اما دریغ از گوش شنوا. (نمونه های مشابه که به حرف اهل فن و کارشناس ها گوش ندادند زیاد است : همچون : طرح دادگاههای عام و انحلال دادسراها - طرح کاد در آموزش و پرورش - انحلال بانکهای خصوصی - ....)

از موضوعات فوق که بگذریم ، این سوال پیش میآید که آیا فقط قیمتها است که نمی توان به بند کشید؟ یا چیزهای دیگری مثل بدحجابی - روزه خواری - اندیشه - .... هم هستند که نمی توان به بند کشید؟

نکند چند سال دیگر بیایند کسانی که اعلام کنند هیچ چیز را نمی توان به بند کشید و اصولا راههایی که رفته ایم اشتباه است و باید از راههای منطقی و فرهنگی به اصلاح امور پرداخت تا در جامعه نهادینه شود!!!!

تاوان این اشتباهات احتمالی (و اشتباهات انجام شده قبلی) را آیا مجریان می دهند یا اینکه قضیه "کی بود کی بود من نبودم "را اجرا می کنند و ما هم که حافظه ی تاریخی مان دچار آلزایمر است و ....

۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

ز مثل زلزله - د مثل دامغان

ز مثل زلزله - د مثل دامغان
جهت اطلاع دوستاني كه به شكلهاي مختلف (ايميلي - اس ام اس - كامنت - ....) جوياي احوالمان بوده اند به استحضار مي رسانم ما تا اينجاي كا ر سالميم!!!
اوضاع شهر آرام و عادي است. (بعضي ها هنوز متوجه زلزله نشده اند!!!) فقط بيمارستان شهر شلوغ است كه بواسطه حضور بستگان آسيب ديدگان مي باشد.
جالب اينكه زلزله اينجا بوده و تهراني ها در خيابان و پارك خوابيده اند!!! +
اين هم مختصري اطلاعات آماري موثق از تعداد و قدرت زلزله ها:




طبق آخرين خبر سيل حضور مسئولين و معاونينشان و مديركل هايشان و كارپردازها و ... در منطقه چشمگير است!! خداوند زلزله زدگان و ايضا ما را از بلاياي اين سيل (هزينه هاي جانبي همچون حق ماموريت و ... ) محفوظ بدارد.

۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

چاپلوسي

چاپلوسي

اين چند روز كتاب "خانه‌ي ما در فيشرآباد " كه خاطرات پراكنده‌ي دكتر پرويز عدل است كه توسط شهريار ماكان جمع آوري شده را مي‌خواندم ، مطالب جالبي را در آن ديدم كه علاوه بر افزايش اطلاعات تاريخي حاوي نكات آموزنده‌ايي هم بود كه بخشي از آن را در ذيل برايتان آورده‌ام: (نكات فراوان!!! ، اين يكي از مطالبي بود كه مي‌شد در وبلاگ آورد) صفحه292 و 293 :


ژنرال دوگل: "ياوه و مهمل كشنده است. كاري نكنيد كه مردم به شما بخندند."

من نمي‌فهمم كه چرا ما ايرانيان از گذشته درس نمي‌گيريم و از تملق و چاپلوسي كه براي ما ، چيزي جز بدبختي به بار نياورده است ، دست برنمي‌داريم و هنوز كه هنوز است مطالبي مي‌نويسيم و يا مي‌گوييم كه باعث مسخره و خنده ديگران مي‌شود...
... به اين آگهي كه در كيهان چاپ لندن (30مرداد) و چند شماره مكرر زير علامت شير و خورشيد چاپ شده است توجه فرماييد:
" شوراي پادشاهي ايران برپا خاسته است تا پرچم شاهنشاهي هفت‌هزارساله ايران زمين را در درون كشور به اهتزاز درآورد. "
خود محمدرضاشاه جشن 2500ساله شاهنشاهي را برپا كرد. حالا كه رژيمش برافتاده تاريخ پادشاهي به 7000سال رسيده است. راستي اين شوراي پادشاهي براي به اهتزاز درآوردن پرچم شاهنشاهي 7000ساله منتظر چيست و در كجا به پا خاسته‌اند كه ما خبر نداريم؟
..... معروف است فتحعليشاه كه از پيشرفت‌هاي قشون روس عصباني بود ، روزي در حضور درباريان مي‌گويد آخرش مي‌ترسم اين اوروس‌ها (روسيه) مرا عصباني كنند و ناچار شوم شمشيرم را از غلاف دربياورم. درباريهاي متملق و چاپلوس به دست و پاي شاه مي‌افتند و التماس مي كنند كه قربان به زن و بچه‌ اروس‌ها رحم كنيد و شمشير را بيرون نكشيد. خودشان وقتي خبر عصبانيت شاهنشاه را بشنوند ، از بيم شمشير عقب خواهند كشيد.!!!!!!!

به راستي كه چاپلوسي بزرگ‌ترين بلاي جان ايرانيان است.

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

كي به كيه؟؟؟

كي به كيه؟؟؟ تاريكيه!!! - دو دوتا = هزارتا

اواخر دهه ي شصت يك دوست مهدي شهري (سنگسر سابق!) برايم تعريف مي كرد كه پسردايي اش كاميونت خاور داشته و از آنجايي كه جمله نويسي عقب كاميونها خودش يك فرهنگ با ريشه ايي هست ، ايشان هم جمله ي بالا را عقب كاميونش نوشته بوده كه برداران گشت كميته انقلاب اسلامي (عجب برادراني بودند!! يادشان به خير) كاميون و راننده را با هم توقيف مي كنند كه اين چيه عقب كاميون نوشتي؟ سياسي هستي؟؟ يعني مملكت اينقدر بي حساب كتابه؟؟....

خلاصه 24ساعتي بازداشت بوده و پذيرايي مي شه!!! تا آخرش همونجا با سمباده و تينر و... مجبورش مي كنند نوشته را پاك كند و با اخذ تعهد كتبي رهايش مي كنند.

- خاطره ي فوق از آنجايي به يادم آمد كه مصاحبه هايي در چند روز گذشته ديدم - از اين دست مصاحبه ها فراوان هست - هر وزير و معاون وزيري و رئيس سازماني و بقال و چقالي (وزارت بازرگاني - مخابرات - راه و ترابري - بهداشت و درمان - ....) هنوز يارانه ها حذف نشده كارد و چنگال دستشان گرفته و آماده افزايش قيمتند (و مخلص تر هايشان به پيشواز رفته اند!!!) و اين را حق خودشان مي دانند و در اين بين ظاهرا تنها كارمندانند كه هيچ حقي در تعديل قيمت خدماتشان و دريافت حقوق با نرخهاي جهاني ندارند.

آي جاي برادران پاترول زردرنگ گشت كميته انقلاب اسلامي خيلي خاليه! تا ببينند چقدر كي به كيه!!!!!!

۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

نحوه كسب موفقيت

نحوه كسب موفقيت

كتاب حاجي‌آقا نوشته صادق هدايت (1330)، صفحه‌ي49 از چاپ سال1356- حاجي به كوچك‌ترين فرزندش كيومرث درباره نحوه كسب موفقيت نصيحت مي‌كند:

توي دنيا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپيده؛ اگر نمي‌خواهي جزو چاپيده‌ها باشي، سعي كن كه ديگران را بچاپي! سواد زيادي لازم نيست، آدم را ديوانه مي‌كنه و از زندگي عقب مي‌اندازه! فقط سر درس حساب و سياق دقت بكن! چهار عمل اصلي را كه ياد گرفتي، كافي است، تا بتواني حساب پول را نگه‌داري و كلاه سرت نره، فهميدي؟ حساب مهمه! بايد كاسبي ياد بگيري، با مردم طرف بشي، از من مي‌شنوي برو بند كفش تو سيني بگذار و بفروش، خيلي بهتره تا بري كتاب جامع عباسي را ياد بگيري!

سعي كن پررو باشي، نگذار فراموش بشي، تا مي‌تواني عرض اندام بكن، حق خودت را بگير! از فحش و تحقير و رده نترس! حرف توي هوا پخش مي‌شه، هر وقت از اين در بيرونت انداختند، از در ديگر با لبخند وارد بشو، فهميدي؟ پررو، وقيح و بي‌سواد؛ چون گاهي هم بايد تظاهر به حماقت كرد، تا كار بهتر درست بشه!...

نان را به نرخ روز بايد خورد! سعي كن با مقامات عاليه مربوط بشي، با هركس و هر عقيده‌اي موافق باشي، تا بهتر قاپشان را بدزدي!....

كتاب و درس و اينها دو پول نمي‌ارزه! خيال كن تو سر گردنه داري زندگي مي‌كني! اگر غفلت كردي تو را مي‌چاپند. فقط چند تا اصطلاح خارجي، چند كلمه قلنبه ياد بگير، همين بسه!!!!
........
" اما عمده مطلب پوله. اگر توی دنیا پول داشته باشی افتخار، اعتبار ، شرف،... و همه چیز داری. عزیز بی جهت میشی، مهین پرست و باهوش هستی؛ تملقت را میگند و همه کار برایت می کنند. پول ستار العیوبه.


ادامه مطلب

۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

عجب روزهايي

التماس دعا یا التماس معجزه؟!!!!!

عجب روزهایی است...

همه التماس دعا دارند. جدی می گم.

هر کس به ما می رسه به شدت و با عجز و لابه التماس دعا داره.

اصلا گاهی کمین می کنند تا سر راهمان سبز بشن و التماس دعا بگن.

گیرمان نیارن پیغام می فرستند.

تلفن پشت تلفن که التماس دعا.... (ایضا اس ام اس و حتی کامنت در وبلاگ!!!)

کسانی به من مراجعه می کنن که تا به حال ندیده بودمشان ، اما در نهایت خشوع و تواضع التماس دعا دارند....

برای محکم کاری صمیمی ترین دوستان و یا بستگان را واسطه ی التماس دعایشان می کنند...

تا چند وقت پیش اصلا اگر سلام هم می کردم جوابمان را نمی دادند اما حالا... پیش دستی در سلام مقدمه ی التماس دعایشان شده است...

نه اشتباه نکنید.... نه من مستجاب الدعوه هستم و نه کراماتی در من به وجود آمده....

همه ی اینها از برکات این ماه عزیز هست.....

نه بازم اشتباه نکنین ماه رمضان را نمی گویم....

منظورم ماه شهریور است که امتحانات تجدیدی در آن برگزار می شود!!!!!! بله .....

اما بعضی ها کارشان از التماس دعا رد شده و به التماس معجزه کشیده است..!!!!! برگه ی ننوشته یا حداکثر با نمره ی ۱ و ۲ را می خواهند با معجزه ایی به ۱۰ تبدیل کنند!!!!

حدیث علم و دانش و معلمی در روزگار ما شده التماس دعا و معجزه و امداد غیبی و... گاها .... بگذریم. خدا به خیر بگذراند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ

۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

خوب يا بد؟؟؟

قیام یا کودتا؟؟؟

سال قبل در همین تاریخ پستی داشتم با نام تبریک یا تسلیت (خوب یا بد!!!) به مناسبت ۲۸مرداد۱۳۳۲ واتفاقات صورت گرفته در آن روزها.


نوشته ی پشت عکس: "ساعت ۱۰صبح جمعه ۲۹/۵/۱۳۳۲ قیام ۲۸مرداد"

دیروز داشتم بر اساس علاقه ی قلبی ام مروری بر عکسهای قدیمی می کردم به عکس ذیل که مربوط به همان روزگار است برخوردم و باز این سوال در ذهنم شکل گرفت که آن واقعه اگر کودتای انگلیسی-آمریکایی بوده چطور نتیجه اش برکناری یک فرد لیبرال خودمحور ....!!! همچون دکترمصدق بوده است که در مصاحبه های این سالها می خوانیم که آدم خوبی نبوده و غیره تا آن حد که حتی خودش عامل انگلیس و استکبار بوده است که در این صورت انگلیسها و آمریکایی ها کارشان بد نبوده و قابل تحسین است! و می توان به آن واقعه قیام ۲۸مرداد گفت و شعبان بی مخ و سپهبد زاهدی را انسانهای خوب و وطن پرستی به شما ر آورد!! و اگر خلاف این بوده است وآن واقعه یک کودتا توسط عوامل استکبار بوده است پس چرا دکتر مصدق بد و.... هست ؟؟؟


در جواب دوستانی هم که این چند روز با کامنت و ایمیل جویای علت تاخیر در پاسخ و بروزرسانی بوده اند ضمن سپاس فراوان از لطفشان ، باید باستحضار برسانم که علت آن نه مسافرت بوده و نه دلائل دیگر!!! صرفا یک آنفولانزای ویروسی بوده است که به خیر گذشت.

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

آنها از فکر تو می ترسند.

آدم وقتی فقیر میشه , خوبی هاش هم حقیر میشه . اما کسی که زور داره , یا زر داره , عیبش رو هنر می بینند , حرف های چرندش را حرف حسابی می شنوند. آروغ های بیجا و نفرت بارش رو فلسفه و دانش و دین می فهمند , حتی شوخی های خنک و بی ربط او حضار را از خنده روده بر میکند .
......
هزارو دویست سال پیش , پدر شیمی قدیم - جابر بن حیان - در کلاس " مسجد پیامبر " نزد امام صادق (ع) , رئیس مذهب شیعه درس شیمی فرا می گیرد و هزار و دویست و پنجاه سال بعد نزد پیروان پیامبر و شیعیان امام صادق (ع) درس شیمی در کلاس مدرسه حرام می شود.
هزار و دویست سال پیش ما برای اولین بار در یک کشور اروپایی -آندلس - بی سوادی را ریشه کن می کنیم و هزارو دویست سال بعد بی سوادی جامعه ما را ریشه کن میکند.آنها بیدار شدند و ما به خواب رفتیم .مسیحی ها و جهود ها یکی شدند و ما صد تا , آنها پولدار شدند و زوردار و ما فقیر و ضعیف !و کار ما ؟ یک دستمان هم مشغول کشمکش های قدیمی اند و نفهمیده اند در دنیا چه خبر شده است؟ یک دسته هم که فهمیده اند که دنیا دست چه کسانی است , نشسته اند مثل میمون آدم ها را تماشا میکنند و هر کار آنها می کنند اینها هم اداشان را در می آورند . در چشم اینها فقط فرنگی ها آدمند ! ادم حسابی اند .. چون فرنگی ها پول دارند , زور دارند. ما ها دیگر فقیر شده ایم خوبی هایمان هم حقیر شده اند و آنها که پولدار شده اند عیب هاشان هم هنر شده است . انها میخواهند همه مان و همه چیزمان را میمون بار بیاورند ...
استادهامان را , شهر هامان را , خانواده هامان را و ... و حتی بچه هامان را !
آنها فقط از یک چیز می ترسند که ما دیگر از آنها تقلید نکنیم . چطور می شود که از انها تقلید نکنیم ؟ وقتی بتوانیم خودمان را بفهمیم . آنها فقط از فهمیدن تو می ترسند . از تن تو هر چقدر هم که قوی باشد ترسی ندارند. از گاو که گنده تر نمی شی , می دوشنت , از خر که قوی تر نمی شی , بارت میکنند , از اسب که دونده تر نمی شی , سوارت می شن ! آنها از فکر تو می ترسند.
......

متن كامل را در ادامه مطلب بخوانيد

ادامه مطلب

۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

از ماست که بر ماست

قابل توجه دوستان و همکارانی که هنوز به تحول و تغییر در آموزش و پرورش امیدوارند:

و اين همانست كه پيامبر اکرم (ص) فرمودند :
« به صورت انسان تملق گو خاك بپاش »

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

رمضان ما و رمضان آنها

رمضان ما و رمضان آنها

رمضان آنها:

جشن و چراغاني به مناسبت رسيدن ماه خدا

شادي و خوشحالي

سفره‌هاي خيريه بي‌تكلف (بدون سر و صدا و نمايش تلويزيوني!)

تخفيف در اجناس و حراج براي راحتي مسلمانان

.....

مراسمي كه حس خوشايندي در همه حتي غيرمسلمانان و گردشگران ايجاد مي‌كند.

رمضان ما:

انواع سخنراني از كانالهاي مختلف تلويزيون

سريالهاي ويژه!!! كه بيشتر دقايق كلوزآپ چهره‌ي بازيگران! است.

دعاها بيشتر گريه و غم را در فضا القاء مي كند.

گراني سرسام‌آور كليه مايحتاج

سفره هاي افطار نمايشي

اس ام اس‌هاي ماه رمضاني كه نشان از نيت دروني و پنهان و ابراز نشده ، ولي واقعي افراد دارد....

اطلاعيه‌ها و تهديدهاي شداد و غلاظ كه آي برخورد مي‌كنيم ، مي‌گيريم ، مي‌بنديم....

معطلي در بانكها و ادارات!!!

......

مراسمي كه چندان جذاب نيست و گاها دافعه دارد.

كدام رمضان ماه خدا و رحمت اوست؟ رمضان ما يا رمضان آنها؟؟؟

۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

فقر - نصير - ما

اسمش نصیر بود.

۵ساله!!! بله درسته ۵ساله ، کار می کرد. با دستان کوچکی که باید با اسباب بازی بازی کند.

زندگی بجای زیبایی هایش ، خیلی زود زشتی هایش را به او نمایانده است. و ما بی تفاوت!!!

هیچکس مسئول نیست.! اصلا خط فقر چیست؟ اعلام خط فقر به چه دردی میخورد؟؟؟+ درد چیست؟ کبک باشیم بهتر است!!!

درد بی دردی دوایش آتش است!؟!؟!!

کودک کار ، اسمی که بودن و تکرارش در خیلی از جوامع حساسیت برانگیز است و موجب شرمساری مسئولینش ، و در جامعه ما عادی تر از عادی!

خواستم چیزی بگویم د یــــر شد
واژه هایم طعــمه ی تکفیــر شـد

قصه ی نـــا گفته بسیار است باز
دردهـــا خـروار خــروار است بـــاز

سر به لاک خویش بردیم ای دریغ
نان به نرخ روز خوردیم ای دریــــغ

قصّـه هــای خوب رفت از یادهـــا
بی خبر مـــاند یم از بـــنیادهــــا

صحبت از عدل و عدالت نابجاست
ســــود در بازار ابن الوقــتهاست

گفته ام من دردهـــا را بارهـــــــا
خسته ام خسته از این تکرارهـــا

ای کــــه می آید صدای گــریه ات
نیمه شـــبها از پس د یوار هـــــا

آیا - گــــیر خواهد کــــرد روزی روزیت
در گلـــوی مــال مـردم خوارهـــا ؟؟؟

۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

سالن دادگاه، واتیکان

کاردینال ها، اسقف ها، متکلمان و فیلسوفان بر صندلی های اطراف دادگاه به شکل نیم دایره ای نشسته اند. پاپ اوربان هشتم در آوریل 1633 ریاست همه امور را بر عهده دارد و گالیله 69 ساله در جایگاه متهمان ایستاده است.

همه این اتهام از آنجا ناشی می شود که او رهبران کلیسا را با این ادعا که « زمین در مرکز عالم نیست » خشمگین کرده است. از نظر پاپ نظریات گالیله ضد مذهب تلقی می شد و از این رو، هیچ گونه ترحمی نشان نمی داد. گالیله به گناه ارتداد محکوم بود.

گالیله بر خلاف تمام مجرمین دادگاه تفتیش عقاید یک امتیاز داشت دوستان با نفوذی در طبقات با نفوذ اجتماعی داشت و اکنون در کنار پاپ نشسته بودند. همه از ذهن و تفکر نیرومند گالیله تصویر باشکوهی داشتند اما کماکان نا امید بودند.

در نهایت پس از مدتها رنج و بازجویی هنگام صدور رای نهایی فرا رسیده بود. « گالیله گناهکار است و باید باقی عمرش را در زندان بگذراند. » ...

محاکمه گالیله در 1633 میلادی، نقطه اوج سلسله حوادثی بود که یک قرن پیش از آن، با انتشار کتابی به نام « گردش کرات آسمانی » ( The Revolution of the Heavenly Spheres ) نوشته اختر شناس لهستانی نیکولاس کوپرنیک آغاز شده بود. نظریات کوپرنیک شدیدا در تعارض با کلیسا بود و به همین دلیل مرتد اعلام شد. اتهام گالیله هم موافقت و حمایت از دیدگاه های یک مرتد بود.

نه سال پیشتر پاپ از گالیله خواسته بود تا گزارش تعدیل یافته ای درباره کیهان بنویسد. کتابی که در آن دیدگاه های ارسطو و گوپرنیک را بگنجاد و در پایان نتیجه بگیرد که کوپرنیک اشتباه کرده است. گالیله در این راستا کتابی با عنوان « گفتگویی درباره دو نظام اصلی جهان » ( Dialogue Concerning the two Chief System of the world ) اما این کتاب آن چیزی که پاپ خواسته بود نبود. گالیله خود را در کنار کوپرنیک بدعت گذار قرار داده بود که خورشید مرکز عالم است نه زمین.

عصبانیت پاپ تا حدی بود که فرمان داد « اگر گالیله به میل و اراده خود نیاید او را با زنجیر خواهند آورد. »

و آنچه در دادگاه گذشت حکایتی است که با توبه ی گالیله همراه گشت و ظاهرا خاتمه یافت.

ولی نکته ی مهم زمانی که گالیله از دادگاه بیرون آمد بود که پای بر زمین کوبید و گفت: زمین تو که بهتر می دانی دور خورشید می چرخی!!!