۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

آهِ دلِ درویش

http://www.jahaneghtesad.com/portal/upload_Armut_2021387_1_thumb.jpg
آهِ دلِ درویش ، به سوهان ماند
گر خود نبُرد ، بُرَنده را تیز کند

۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

شيعه

خدایا:

کافر کیست؟ مسلمان کیست؟ شیعه کیست؟ سنی کیست؟

مرزهای درست هرکدام ، کدام است؟

من آرزو می کنم که روزی سطح شعور و شناخت مذهبی ، در این تنها کشور شیعه جهان ، به جایی برسد که سخنگوی رسمی مذهب ما‌ «فاطمه» را آنچنان که سلیمان کتانی – طبیب مسیحی – شناسانده است، و «علی» را آنچنان که دکتر جورج جرداق – طبیب مسیحی – توصیف میکند و «اهل بیت» را آنچنان که ماسینیون کاتولیک تحقیق کرده است و «ابوذر غفاری» را آنچنان که جوده السحار نوشته است و حتی «قرآن» را آنچنان که بلاشر – کشیش رسمی کلیسا – ترجمه نموده است و «پیغمبر» را آنچنان که ردنسن – محقق یهودی – میبیند، بفهمد و ملت شیعه و محبان اهل بیت و متولیان رسمی ولایت و مدعیان مذهب حقه جعفری روزی بتوانند به ترجمه آثار این کفار رسمی!! توفیق یابند.

خدایا این مردم شیعه اند ، شیعه علی ، تنها پیروان اهل بیت ، تنها ملتی که حق را تشخیص داده اند و چهره پرشکوه علی را و عظمت های خاندان علی را یافته اند؟؟

و دکتر بنت الشاطی ، استاد دانشگاه و نویسنده توانایی ، که قلمش و عمرش همه در خدمت زنان اهل بیت ، که میگفت:(من در این خانه زندگی میکنم )، سنی است؟

و بلاشر که روحانی رسمی مسیحیت بود و چهل سال در تحقیق و ترجمه قرآن رنج برد و بر روی آیات کور شد کافر است؟

و ماسینیون که دریایی از دانش بود و ۲۷ سال تمام در زندگی سلمان، نخستین بنیانگذار تاریخ شیعه در ایران، غرق شد و هرگاه از فاطمه ، از عرفان اسلامی و از سلمان سخن میگفت ، سراپا مشتعل میشد کافر است؟

خدایا:

به من بگو ، تو خود چگونه میبینی؟ چگونه قضاوت میکنی؟

آیا عشق ورزیدن به اسمها تشیع است؟ یا شناخت مسمی ها ؟؟

معلم شهید دکتر علی شریعتی

۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

دل خوش سیری چند؟؟؟

مردي نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت براي دكتر تعريف كرد.

دکتر گفت به فلان سیرک برو. آنجا دلقکی هست، اینقدر می خنداندت تا غمت یادت برود.

مرد لبخند تلخی زد و گفت: من همان دلقکم!!!

۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

خبر خوش پزشكي

دكتر احمدي نژاد درباره دستيابي ايران به پيشرفت هاي عظيم علمي اظهار داشت: ساخت بيوايمپلنت ها دستاورد بي نظيري براي كشور بود و به زودي اخبار دستاوردهاي بزرگ ديگري در علم پزشكي نيز اعلام خواهد شد. +++

جناب آقای احمدی نژاد ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران

تشکر و سپاس از زحمات و تلاشهای خستگی ناپذیر شما در امر پیشرفت کشور و ایجاد رفاه در جامعه اسلامی

متن خبر فوق را که در سایت ریاست جمهوری خواندم ضمن خوشحال شدن از پیشرفت علمی کشور خواستم محض بیان درددلی کوچک به عنوان یک شهروند چند جمله ایی را در مورد خبر خوش پزشکی از دیدگاه خودم در وبلاگم بنویسم ، باشد که به سمع و نظرتان برسد.

آقای رئیس جمهور :

خبر خوش پزشکی برای من این است که با هر بیماری هرچند کم اهمیت دلهره و نگرانی هزینه های درمانی را نداشته باشم.

خبر خوش پزشکی برای من این است که اگر برای بیماری خود یا فرزندان و بستگانم دارویی نیاز داشته باشم آن دارو نایاب و کمیاب نباشد که آواره ی داروخانه ها و در نهایت خیابان ناصرخسرو شوم.

خبر خوش پزشکی برای من این است که بیمه ای که بابت مثلا خدماتش ماهانه از حقوق معلمی ام مبلغی را برمیدارد (که اخیرا به طرز غیرمنطقی افزایشش داده) هزینه های دارو و درمان را کامل پرداخت کند و به بهانه های مختلف از زیر بار مسئولیت و تعهداتش شانه خالی نکند.

خبر خوش پزشکی برای من این است که در موارد اورژانس و غیر اورژانس ، بیمارستانها از پذیرش بیماران به دلائل مختلف از جمله عدم توانایی بیمار و یا همراهانش در پرداخت مبالغ کلان ، سر باز نزنند.

خبر خوش پزشکی برای من این است که پزشکان و کادر درمانی آنقدر سطح علمی و دانششان به همراه وجدان کاریشان افزایش یابد که بیماران دردمند دیگر جانشان را بر اثر سهل انگاری و کوتاهی در خدمات از دست ندهند.

خبر خوش پزشکی برای من این است که وضعیت بهداشتی و استانداردهای درمانی در بیمارستانها و مراکز درمانی آنقدر بهبود یابد که مطابق با شان انسانی و کرامت انسانها باشد. نه توهین آمیز و تحقیر آمیز.

آری خبر خوش پزشکی برای من اینهاست. آیا امیدوار باشم که خبر خوش پزشکی شما برای ما حداقل یکی از موارد فوق است؟؟؟

۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

گوگل تو هم آره؟؟؟!!!

وقتی Google Translateهم به آقای مشائی گیر می دهد!؟!!!!!!!

امروز برای پیدا کردن یک مطلب مورد نیازم در گوگل در حال جستجو بودم و حسابی هم کلافه که به آنچه می خواستم نمی رسیدم (اکثرا یا پولی بودند یا به ایران خدمات نمی دادند)

در این میان به جمله و ترجمه ایی از گوگل برخوردم که جالب بود و شد زنگ تفریح من. ببینید بد نیست:

متن اصلی این بود:

Initiation of coagulation via the EXTRINSIC CLOTTING PATHWAY

(the fast pathway

ترجمه گوگل : معارفه رسمی رحیم مشایی از طریق انعقاد بیرونی لخته شدن مسیر (مسیر سریع)

در حالی که می خندیدم گفتم : گوگل تو هم آره؟؟؟!!!!!!!

۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

خردل

آورده اند كه در كنفرانس تهران روزي چرچيل، روزولت و استالين بعد از ميتينگ هاي پي در پي آن روز تاريخي، براي خوردن شام باهم نشسته بودند.


در کنار میز یکی از سگ‌های چرچیل ساکت نشسته بود و به آنها نگاه میکرد، چرچیل خطاب به همرهانش گفت؛ چطوری میشه از این خردل تند به این سگ داد؟

روزولت گفت من بلدم و مقداری گوشت برید و خردل را داخل گوشت مالید و به طرف سگ رفت و گوشت را جلوی دهانش گرفته و شروع به نوچ نوچ کرد، سگ گوشت را بو کرد و شروع به خوردن کرد تا اینکه به خردل رسید، خردل دهان سگ را سوزاند و از خوردن صرف نظر کرد.

بعد نوبت به استالین رسید. استالین گفت هیچ کاری با زبون خوش پیش نمیره و مقداری از خردل را با انگشتهایش گرفته و به طرف سگ بیچاره رفته و با یک دستش گردن سگ را محکم گرفته و با دست دیگرش خردل را به زور به داخل دهان سگ چپاند، سگ با ضرب زور خودش را از دست استالین رهانید و خردل را تف کرد.

در این میان که چرچیل به هر دوی آنها میخندید بلند شد و گفت؛ دوستان هر دوتاتون سخت در اشتباهید! شما باید کاری بکنید که خودش مجبور بشه بخوره،
روزولت گفت چطوری؟
چرچیل گفت نگاه کنید! و بعد بلند شد و با چهار انگشتش مقداری از خردل را به مقعد سگ مالید، سگ زوزه کشان در حالی‌ که به خودش میپیچید شروع به لیسیدن خردل کرد! چرچیل گفت دیدید چطوری میتوان زور را بدون زور زدن بمردمان اعمال کرد!

۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

مهر و مهرگان و من

" وقت دل کندن از دیروز است یا که پیوستن بر امروز

من ولی در کار جان شستن

از غبار فردا هستم "

غمگين باشم از گذر عمر و پير شدن؟؟؟ يا شادي كنم براي تولدي كه فردا سالروزش است؟؟؟



" برای تولدم جشنی نگرفتند

غیراز چراغ نفتی همیشگی

چراغی روشن نکردند

صدای دف و تاری به هوا برنخاست... "

هرچه هست ، همين هست كه هست، چه بخواهم چه نخواهم!

و

" چقدر نقشه کشیدم برای زندگی ام

بعید نیست که آن را اجل به باد دهد .... "


۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

شاهكاري ديگر در آموزش و پرورش

آموزش سلام


تصوير فوق اولين درس كتاب هديه هاي آسماني (تعليم و تربيت اسلامي) سال دوم ابتدايي است كه در آن مولف محترم كتاب خواسته نحوه و زمان سلام گفتن را به كودكان آموزش دهد. استفاده از تصاوير كارتوني و حيوانات در آموزش مفاهيم به كودكان كاري‌ست موثر اما آيا استفاده از فيل -به عنوان بزرگتر- كه بايد به او احترام گذاشت و سلام كرد و موش -به عنوان كوچكتر- كه بايد ابتدا سلام كند ، انتقال دهنده‌ي مفهوم و فلسفه سلام و احترام به بزرگتر مي‌تواند باشد؟؟

با عنايت به تصوير فوق بزرگي به جثه است و كوچكتر كسي است كه جثه كوچكتر دارد!! يعني اگر در خانواده ايي جثه و هيكل پدر و مادر كوچكتر از فرزند باشد، والدين موظفند كه به فرزند درشت هيكل سلام كرده و احترام بگذارند! و قاعدتا اين اصل در جامعه هم بايد رعايت شود ؛ يعني احترام براي كسي‌ست كه هيكل بزرگتر و قدرت بيشتري دارد! (به عبارتي قانون جنگل.!!!)

دست مريزاد به اينگونه تعليم و تربيت صحيح و اصولي! كه ما را نيز از اشتباه خارج ساخت. چون تا به حال فكر مي‌كرديم بزرگي به سن و سال و فهم و شعور است نه هيكل و زور بازو!!!

۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه

كدام گراني؟؟؟!!!

یک روز یه استاد فلسفه میاد سر کلاس و به دانشجوهایش میگوید : امروز میخوام ازتون امتحان بگیرم ببینم درسهایی رو که تا حالا بهتون دادمو خوب یاد گرفتین یا نه...!

بعد یک صندلی میاره و میذاره جلوی کلاس و به دانشجوها میگوید: با توجه به مطالبی که من تا به امروز بهتون درس دادم، ثابت کنید که این صندلی وجود نداره؟!

دانشجوها به هم نگاه کردند و همه شروع کردن به نوشتن روی برگه...
بعد از چند لحظه یکی از دانشجوها برگه اش را داد و از کلاس خارج شد...

روزی که نمره ها اعلام شده بود ، بالاترین نمره را همان دانشجو گرفته بود !
او فقط روی برگه اش یک جمله نوشته بود: کدام صندلی ؟