۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

ماشين يا ذوالجناح؟؟؟

حكمت اين كار (رنگ قرمز به شكل خون روي ماشين ريختن) در ايام محرم چيست؟؟؟

پست بي مطلب!!!

پست بی مطلب!!

موضوع پست امروزم یک عکس بود که به دلائلی که نمی دانیم!!! سرعت اینترنت آنقدر پائین آمده که نتوانستم عکس را آپلود کنم. (مثلا دلمان خوش است ADSL داريم .... -ماتم زده ای همچو محرم هستیم ... -ما هم دلمان خوش است آدم هستیم ) باشد برای زمانی که اوضاع نت بهتر شود.

همچنین در این روزها از دوست بسیارعزیزی یک اس ام اس برایم آمد که شعری بسیار نغز از جلیل صفربیکی بود:

« فرياد حسين را شنيديم همه
از كوفه به سوی او دويديم همه

رفتيم به كربلا ولی برگشتيم
از شمر امان‌نامه خريديم همه »



در باره وقایع این چندروزه هم که من و امثال من که اطلاعات ناقص داریم بهتر است نظری ندهیم ، اما از یک نکته نباید غافل شد که در بحرانها و هیجانات آنچه که مانع از اشتباه می شود عقلانیت و درایت است و اینکه تهییج و قیل و قال و تندروی قطعا نتایج مثبت و مفید به دنبال نخواهد داشت. باشد که خداوند ما را هیچگاه به خودمان وانگذارد و درایت و عقلانیتمان را زائل ننماید.

۱۳۸۸ دی ۵, شنبه

در خاك و خون فتاده و تازند بر تنش

در خاك و خون فتاده


سرگشته بانوان وسط آتش خيام
چون در ميان آب نقوش ستاره‌ها


اطفال خرد‌سال از اطراف خيمه‌ها
هرسو دوان چو از دل آتش شراره‌ها


غير از جگر كه دسترس اشقياء نبود
چيزي نماند در بَر ايشان ز پاره‌ها


انگشت رفت درسر انگشتري بباد
شد گوشها دريده پي گوشواره‌ها


سِبط شَهي كه نام همايون او بَرند
هر صبح و ظهر و شام فراز مناره‌ها


در خاك و خون فتاده و تازند بر تنش
با نعلها كه ناله بر آرد ز خاره‌ها


(ایرج میرزا)

۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

بردیم آبروی مسلمانی را

این گزارش را بخوانیم و بر حال خودمان گریه کنیم. مسلمان که هیچ ، نام انسان هم شاید برایمان برازنده نباشد. به راستی ما کی هستیم؟ شیعه علی؟ پیرو حسین؟ منتظر مهدی؟ با این رفتارها؟؟؟ حتما عزاداریهایمان قبول می شود ، شک نکنیم...

گزارش/ آيا اين سقف خراب مي شود؟

خبر کوتاه بود و تکان دهنده. اما اين بار طرفين دعوي بر خلاف هميشه مردم بودند.
يک طرف زنان بي پناهي که سازمان بهزيستي براي جلوگيري از آسيب هاي ديگر اجتماعي آنها را در مکاني به نام شلتر يا سرپناه، پناه داده و طرف ديگر همسايگاني که وجود اين خانه را به مصلحت نمي دانستند و با چوب و چماق و حتي تبر و کلنگ به جان خانه و ساکنان آن افتاده بودند.

از ميدان مولوي که به طرف ميدان محمديه بروي کوچه هاي تنگ و باريک پيش چشمت دهان باز مي کنند و در ميان پيچ و خم کوچه ها گم مي شوي.

کوچه کربلايي باقر پراست از بن بست هاي باريکترو در تاريکي شب اگر دقت نکني پايت در چاله چوله هاي کوچه ها گير مي کند و. .. اين بن بست يک متري تنگ تر و تاريک تراست انگار. آنقدر تاريک که با بيرون آمدن زني از خانه آخري، کوچه پر مي شود از جيغي کوتاه .

ترس و نگراني از صداي زن پيداست.فکر مي کند ما هم آمده ايم تا سقف خانه را سرشان خراب کنيم، اينجا تنها شلتر زنان يا همان سرپناه زنان است. خانه اي در آخر دنيا در منتهي اليه کوچه اي يک متري که نام ندارد.

بهانه آمدنمان خلاصه مي شود در خبري که تلفني به دفترمهرنو اعلام مي کنند: عده اي از همسايگان و مردم ناشناس به تنها شلتر زنان در تهران حمله کرده و مدير مرکز و زنان به شدت کتک خورده اند.

تو فکر يک سقفم
راهروي باريکي با سرويس بهداشتي در بازي، راهنمايي‌ات مي کند به حياطي بزرگ با درختي قديمي و سبز برسي. اتاق هاي شلتر روبه روي هم قرار گرفته.

در اين اتاق ها 25 زن خياباني25 تا 68 ساله که تقريبا همه آنها معتاد هستند زندگي مي کنند. البته تعداد قريب به اتفاق شان ترک کرده اند و متادون مي گيرند. وفقط خدا مي داند که فردا که هوا سردتر شود ومغز استخوان را بسوزاند اين 30 تخت کفاف زنان را خواهد داد؟

زني 65-60 ساله در حياط ايستاده و ليوان خالي را در دستش مي چرخاند. چاي مي خواهد انگار. يکي از نيروهاي خدماتي مرکزمي گويد برو تو اتاق برايتان چاي مي آورم. زن آذري است و خانم آشفته مشهدي. هيچکدام زبان يکديگررا نمي فهمند ولي ليوان خالي و علاقه زن آذري به چاي زبان مشترکي است که نياز به کلمات ندارد.

اتاق ها شيشه ندارند و با سليقه و مرتب با مشمع هاي کلفت پوشيده شده اما اين مشمع مي تواند در برابر سرماي چند روز آينده دوام بياورد؟

طلعت چيت ساز مسئول شلتر زنان مي گويد: از چهار ماه پيش که به اين خانه آمديم با همسايگان مشکل داشتيم ولي با صحبت و تعامل حل مي شد تا اينکه روزدوشنبه هفته پيش 39 نفرازمردان وزنان محله به خانه حمله کردند و با کلنگ و تبر و چماق به جان در و ديوار وشيشه هاي خانه افتادند.

وي با اشاره به ضرب و شتم زنان بي پناه ادامه مي دهد: با هر چه در دست داشتند به زنان حمله مي کردند حتي با کلنگ به من که جلوي زنان ايستاده بودم تا کتک نخورند حمله کردند وچون نتوانستم مقاومت کنم تعدادي از زنان کتک خوردند.

خانوم آشفته،همان زني که در شلتر خدمت مي کند دستش را نشان مي دهد و مي گويد: اين انگشتم زخم شد (سبابه اش را نشانم مي دهد) زن ديگري بازويش را نشان مي دهد و ديگري از ضربه اي که به سرش خورده مي گويد.

با توجه به نيت خيري که پشت اين ماجرا قرار دارد و اينکه سازمان با 12 ميليون تومان وديعه و ماهيانه 600 هزار تومان اجاره بها و صرف هزينه شام و صبحانه زنان اين مکان را به سرپناهي امن تبديل کرده تا زنان آواره پارک و خيابان نشوند و ضمن جلوگيري از آسيب هاي احتمالي در خانه اي گرم زندگي کنند، چرا اين مشکل پيش مي آيد؟

چيت ساز دراين مورد مي گويد: اين مکان قبلا در کوچه مرغي ها خيابان مولوي بود و کمابيش مشکلاتي پيش مي آمد ولي به راحتي حل مي شد.

110 به دادمان نرسيد
با حمله همسايگان به سرپناه زنان زنگ مي زنند به 110 وآنها بعد از 10 دقيقه مي رسند ولي اتفاق خاصي نمي افتد. نه گزارشي نه پيگيري و نه حتي دلجويي و... مي گويند به ما ربطي ندارد.

ساعتي پس از حمله، مسئول شلتر به کلانتري 116 مراجعه مي کند و آنجا هم همان جواب را مي شنود: به ما مربوط نيست.

چيت ساز با بيان اين مطلب اضافه مي کند: واقعا رسيدگي به اين قبيل مشکلات به عهده کيست مگر ما کار بدي کرده ايم که اين زنان را از سطح شهر جمع کرده ايم به چه گناهي ما را مورد ضرب و شتم قرار مي‌دهند؟

زنان ساکن تنها سر پناه شبانه از ساعت سه بعد از ظهرتا 9 صبح در اين خانه مي مانند و از ساعت 9 به مرکز ميخک که نزديک شلتر است مي روند. بعضي براي گرفتن متادون مراجعه مي کنند و برخي براي در آوردن کمي پول حتي گدايي مي کنند.

در مرکز ميخک به زنان بافتني ياد مي دهند و در کلاس ها به آنها آموزش مي دهند؛ شايد آموزش ارتباط صحيح با جامعه و روش تعامل با افراد خانواده همان خانواده اي که آنها را طرد کرده و در خيابان هاي شهر آواره کرده را بياموزند.

انسانيت حکم مي کند که به زنان آسيب ديده اي مثل اينها کمک کنيم و يا حداقل اگر اين کار نمي کنيم سنگ در راه کساني که اين کار را مي کنند نيندازيم. چند لحظه،فقط چند لحظه به اين موضوع فکر کنيم. ساماندهي زنان آسيب ديده در چنين مراکزي بهتر است يا آواره کردن آنها در خيابان هاي شهر؟

"عاشورا، پرچم اجراي عدالت"

"عاشورا، پرچم اجراي عدالت"

گريه بدون آگاهي و شور بدون شعور آيا مي‌تواند انسان ساز باشد و ارزش داشته باشد؟؟؟

چنانچه در مراسم عزاداري محرم هدف گريه و اندوه محض باشد و صرفا با اين عمل ماجور مي‌شويم ، بايد به اين نكته هم توجه داشت ، اولين چشم‌هايي که بر اين واقعه گريستند ، همان کساني بودند که حسين و يارانش را به شهادت رساندند.

استاد محمدرضا حكيمي در كتاب عاشورا ، مظلوميتي مضاعف مي‌نويسند: "هدف مروجان اين وضع نيز، بيشتر تحريک عواطف مردم بوده است؛ چرا که با اين روش مردم با يک امرماوراء طبيعي، فوق بشري و سرشار از رمز و راز روبه‌رو مي‌شدند که براي خاضع کردن عقل و قانع نمودن دل، بسيار مؤثر ونافذ بود. در حالي که عاشورا اين نيست که با تلاش شماري منبري و مداح حرفه‌اي، مردم را به در يک روز معين به بر سر و سينه زدن وادارند و در معابر روان سازند. عاشورا، پرچم اجراي عدالت است و اگر شيعه کوتاهي نکرده بود و آن را به جهانيان شناسانده بود، امروز عاشورا همه محيط‌هاي انساني را با عدالت و انصاف آشنا کرده بود."

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

حماسه ي حسيني 4

حماسه ی حسینی ۴

حاجی نوری در كتابش نوشته است يكی از طلاب نجف كه اهل يزد بود ، برايم نقل كرد كه در جوانی سفری پياده از راه كوير به خراسان می‏رفتم. در يكی از دهات نيشاپور مسجدی بود و من چون جايی را نداشتم ، به مسجد رفتم‏ .پيشنماز مسجد آمد و نماز خواند و بعد منبر رفت . در اين بين با كمال‏ تعجب ديدم فراش مسجد مقداری سنگ آورد و تحويل پيشنماز داد . وقتی روضه‏ را شروع كرد ، دستور داد چراغها را خاموش كردند . چراغها كه خاموش شد ، سنگها را به طرف مستمعين پرتاب كرد كه صدای فرياد مردم بلند شد . چراغها كه روشن شد ديدم سرهای مردم مجروح شده است و در حالی كه اشكشان‏ می‏ريخت از مسجد بيرون رفتند. رفتم نزد پيشنماز و به او گفتم اين چه‏ كاری بود كه كردی؟! گفت من امتحان كرده‏ام كه اين مردم با هيچ روضه‏ای‏ گريه نمی‏كنند . چون گريه كردن بر امام حسين ( ع ) اجر و ثواب زيادی دارد و من ديدم كه راه گرياندن اينها منحصر است به اينكه سنگ به كله‏شان بزنم‏ ، از اين راه اينها را می‏گريانم ! به قول او هدف وسيله را مباح می‏كند.

هدف ، گريه بر امام حسين ( ع ) است ولو اينكه يك دامن سنگ به كله‏ مردم بزند . پس اين يك عامل خصوصی در اين قضيه بوده كه در جعلها و تحريفها دخالت داشته است . انسان وقتی كه در تاريخ سير می‏كند ، می‏بيند بر سر اين حادثه چه‏ آورده‏اند!!!



شب است و گيتی غرق در سياهی

شب بلند است و سياهی پايدار

ولی باور به نور و روشنايی است ، كه شام تيره ما را از تاريكي مي رهاند

کو از دل شبهای يلدا ، جشن مهر و روشنايی به ما ارمغان می رساند

تيرگی هاتان در دل نور خاموش باد

شب يلدا را به نور قرنها قدمت جاری نگه داريم . . .

۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

حماسه ی حسینی 3

حماسه ی حسینی ۳

مرحوم حاجی نوری نكته‏ای را در كتاب " لؤلؤ و مرجان " ذكر كرده است‏ و آن اينكه عده‏ای گفتند موضوع امام حسين و گريه بر او ، ثوابش آنقدر زياد است كه از هر وسيله‏ای برای اين كار می‏شود استفاده كرد . يك حرفی‏ امروزيها در مكتب " ماكياول " درآورده‏اند كه می‏گويند هدف وسيله را مباح می‏كند . هدف خوب باشد ، وسيله هر چه شد ، شد !

اينها هم گفتند ما يك هدف مقدس و منزه داريم و آن گريستن بر امام‏ حسين ( ع ) است كه كار بسيار خوبی است و بايد گريست . به چه وسيله‏ بگريانيم ؟ بهر وسيله كه شد ! هدف كه مقدس است ، وسيله هر چه شد ، شد . اگر تعزيه در آوريم ، يك تعزيه‏های اهانت آور ، درست است يا نه ؟ گفتند اشك جاری می‏شود يا نه ؟ همين قدر كه اشك جاری شود ، اشكال ندارد !شيپور بزنيم ، طبل بزنيم ، طبل بزنيم معصيت كاری بكنيم ، به بدن مرد لباس زن بپوشانيم ، عروسی قاسم درست كنيم ، جعل كنيم ، تحريف كنيم ، در دستگاه امام حسين اين حرفها مانعی ندارد . دستگاه امام حسين از دستگاه‏ ديگران جداست . در اينجا دروغ گفتن بخشيده است ، جعل كردن ، تحريف‏ كردن ، شبيه سازی ، به تن مرد لباس زن پوشاندن ، بخشيده است . هر گناهی‏ كه اينجا بكنيد ، بخشيده است ، هدف خيلی مقدس است ! در نتيجه افرادی‏ دست به جعل و تحريف اين قضيه زدند كه انسان تعجب می‏كند !

در ده ، پانزده سال پيش كه به اصفهان رفته بودم ، در آنجا مرد بزرگی‏ بود ، مرحوم حاج شيخ محمد حسن نجف آبادی اعلی الله مقامه ، خدمت ايشان‏ رفتم و روضه‏ای را كه تازه در جايی شنيده بودم و تا آن وقت نشنيده بودم ، برای ايشان نقل كردم . كسی كه اين روضه را می‏خواند اتفاقا ترياكی هم بود . اين روضه را خواند و بقدری مردم را گرياند كه حد نداشت . داستان‏ پيرزنی را نقل می‏كرد كه در زمان متوكل می‏خواست به زيارت امام حسين برود و آن وقت جلوگيری می‏كردند و دستها را می‏بريدند تا اينكه قضيه را به آنجا رساند كه اين زن‏ را بردند و در دريا انداختند . در همان حال اين زن فرياد كرد يا اباالفضل‏ العباس ! وقتی داشت غرق می‏شد سواری آمد و گفت ركاب اسب مرا بگيرد . ركابش را گرفت ، گفت چرا دستت را دراز نمی‏كنی ؟ گفت من دست در بدن‏ ندارم ، كه مردم خيلی گريه كردند . مرحوم حاج شيخ محمد حسن تاريخچه اين قضيه را اين طور نقل كرد كه يك‏ روز در حدود بازار ، حدود مدرسه صدر ( جريان ، قبل از ايشان اتفاق افتاده‏ و ايشان از اشخاص معتبری نقل كردند ) مجلس روضه‏ای بود كه از بزرگترين‏ مجالس اصفهان بود و حتی مرحوم حاج ملا اسماعيل خواجويی كه از علماء بزرگ‏ اصفهان بود در آنجا شركت داشت . واعظ معروفی می‏گفت كه من آخرين منبری‏ بودم . منبريهای ديگر می‏آمدند و هنر خودشان را برای گرياندن مردم اعمال‏ می‏كردند . هر كس می‏آمد روی دست ديگری می‏زد و بعد از منبر خود می‏نشست‏ تا هنر روضه خوان بعد از خود را ببيند ، تا ظهر طول كشيد . ديدم هر كس‏ هر هنری داشت بكار برد ، اشك مردم را گرفت . فكر كردم من چه كنم ؟ همانجا اين قضيه را جعل كردم ، رفتم قصه را گفتم و از همه بالاتر زدم ، عصر همان روزرفتم درمجلس ديگری كه در چارسوق بود ، ديدم آنكه قبل از من منبر رفته همين داستان را می‏گويد . كم كم در كتابها نوشتند و چاپ هم‏ كردند ! اين موضوع كه دستگاه حسينی ، دستگاه جدايی است و از هر وسيله‏ای‏ برای گرياندن مردم می‏شود استفاده كرد ، اين توهم و خيال دروغ و غلط ، عامل بزرگی برای جعل و تحريف شد ! مرحوم حاجی نوری ، اين مرد بزرگوار ، استاد مرحوم حاج شيخ عباس قمی كه‏ حتی بر حاج شيخ عباس ترجيح داشته است به اعتراف خود حاج شيخ عباس و ديگران ، مرد فوق العاده متبحر و با تقوائی است . ايشان اين مطلب را در كتاب خودشان طرح كرده‏اند كه اگر اين حرف درست باشد كه هدف وسيله را مباح می‏كند ، من اين جور می‏گويم : يكی از هدفهای اسلامی ، ادخال سرور در قلب مؤمن است ، يعنی انسان كاری كند كه مؤمنی خوشحال شود . من برای‏ اينكه مؤمنی را خوشحال كنم ، در حضور او غيبت می‏كنم چون از غيبت خيلی‏ خوشش می‏آيد ! اگر بگويند مرتكب گناه می‏شوی ، می‏گويم خير ، هدفم مقدس‏ است ، من كه غيبت می‏كنم ، می‏خواهم او را خوشحال كنم ! مثال ديگری مرحوم حاجی نوری ذكر می‏كند كه مردی زن بيگانه‏ای را می‏بوسد . بوسيدن زن نامحرم حرام است ، می‏گوئيم چرا اين كار را انجام دادی ؟ می‏گويد من ادخال سرور در قلب مؤمن كردم ! در مورد زنا و شراب و لواط هم‏ همين را می‏توان گفت . اين چه غوغايی است ؟ ! اين چه حرف شريعت خراب‏ كنی است ؟ ! اينكه برای گرياندن مردم در سوگ امام حسين(ع) ، استفاده‏ كردن از هر وسيله‏ای جايز است ، بخدا قسم برخلاف گفته امام حسين است .

امام حسين (ع) ، شهيد شد كه اسلام بالا برود ، « اشهد انك قد اقمت الصلوة و آتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و جاهدت فی الله حق‏ جهاده » . امام حسين (ع) كشته شد كه سنن اسلامی ، مقررات اسلامی ، قوانين اسلامی زنده شود ، نه اينكه بهانه‏ای شود كه پا روی سنن اسلامی بگذارند . امام حسين ( ع ) را ما بصورت العياذ بالله اسلام خراب كن درآورده‏ايم . امام حسينی كه ما در خيال خودمان درست‏كرده‏ايم اسلام خراب كن است.


از اخبار مهم امروز درگذشت آیت الله منتظری بود. البته نسل اول و نسل دومی ها ایشان را کامل می شناختند. در بین نسل سومی ها قضیه فرق دارد.

عصر صحبت درگذشت ایشان در جایی بود ، یک جوانی که اتفاقا دانشجو هم بود آنجا حضور داشت ، یک مرتبه وارد صحبت شد و پرسید : منتظری کی بود؟ من با تعجب گفتم: مگه نمی شناسیش؟ گفت: من یک منتظری می شناسم که اسمش پژمان هست و بازیکن تیم پرسپولیسه!!!!

حتما شما هم مثل من بگویید ماشاءالله به این بینش و شناخت سیاسی دانشجویانمان!!! که مبادا چشم بخورند.

۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه

حماسه ي حسيني2

حماسه ی حسینی ۲

شما مردمی كه در روضه خوانيها شركت می‏كنيد ، هيچ خيال نمی‏كنيد كه در اين قضيه مسؤول هستيد ، بلكه فكر می‏كنيد كه مسؤول فقط گويندگان هستند . دو مسؤوليت بزرگ مردم دارند ، يكی اينكه نهی از منكر بر همه واجب است . وقتی می‏فهمند و می‏دانند كه اغلب هم می‏دانند كه دروغ است ، نبايد در آن‏ مجلس بنشينند كه حرام است و بايد مبارزه كنند . و ديگر از بين بردن‏ تمايلی است كه صاحب مجلسها و مستمعين به گرم بودن مجلس دارند و به‏ اصطلاح مجلس بايد بگيرد ، بايد كربلا شود . روضه خوان بيچاره می‏بيند كه‏ اگر هر چه می‏گويد راست و درست باشد آن طور كه شايد و بايد مجلس‏ نمی‏گيرد و همين مردم هم دعوتش نمی‏كنند ، ناچار يك چيزی اضافه می‏كند . مردم بايد اين انتظار را از سر خودشان بيرون كنند و با رفتارشان آن روضه‏ خوانی را كه می‏ميراند و مجلس را كربلا می‏كند تشويق نكنند . كربلا می‏كند يعنی چه !

مردم بايد روضه راست بشنوند تا معارفشان ، سطح فكرشان بالا بيايد و بدانند كه اگر روحشان در يك كلمه اهتزاز پيدا كرد ، يعنی با روح‏ حسين بن علی هماهنگ شد و در نتيجه اشكی ولو ذره‏ای ، از چشمشان بيرون آمد واقعا مقام بزرگی است . اما اشكی كه از راه قصابی كردن از چشم بيرون‏ بيايد اگر يك دريا هم باشد ارزش ندارد .

نقل می‏كنند كه يكی از علمای بزرگ در يكی از شهرستانها تا اندازه‏ای درد دين داشت و هميشه به اين دروغهائی كه روی منبر گفته می‏شد اعتراض می‏كرد و تعبيرش هم اين بود كه اين زهرماريها چيست كه بالای‏ منبرها می‏گوئيد . يك وقت يك واعظی به او گفت اگر اينها را نگوئيم اصلا بايد در دكان را تخته كنيم ! آن آقا جواب داد اينها دروغ است و نبايد گفته شود . از قضا چندی بعد خود اين آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودش‏ تشكيل داد و همان واعظ را دعوت كرد ، ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفت‏ من می‏خواهم به عنوان نمونه مجلسی ترتيب بدهم كه جز روضه راست در آن‏ خوانده نشود و تو هم بايد مقيد باشی كه جز از كتابهای معتبر هيچ روضه‏ای‏ نخوانی ، و با تعبير خودش گفت از آن زهرماريها نبايد چيزی بگويی . واعظ هم گفت چون مجلس مال شماست اطاعت می‏شود . شب اول خود آقا در محراب‏ رو به قبله نشسته بود ، منبر هم كنار محراب بود . آقای واعظ صحبتهايش‏ را كرد و موقع خواندن روضه شد ، شروع كرد به خواندن روضه و خود را مقيد كرده بود كه جز روضه راست چيزی نگويد ، اما هر چه گفت مجلس تكان نخورد و همين طور يخ كرده بود . آقا ديد عجب ، اين مجلس مال خودش هم هست‏ بعد مردم چه می‏گويند ، زنها می‏گويند لابد آقا نيتش پاك نيست كه مجلسش‏ نمی‏گيرد ، اگر آقاخودش نيتش درست بود ، اخلاص نيت داشت ، حالا كربلا شده بود . ديد كه آبرويش می‏رود چه بكند ؟ يواشكی و زير چشمی به واعظ گفت يك كمی از آن زهرماريها قاطی كن .


امروز توی ماشینم از مجری رادیو پیام جمله ای شنیدم : " آدمی اگر به گذشته نگاه کند و راضی باشد ، یعنی دوباره دارد زندگی می کند."

و اگر به گذشته نگاه کرد و راضی نبود چی؟ یعنی دارد پیشاپیش می میرد؟ یا اینکه مرده است؟!؟؟

۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

حماسه ي حسيني 1

حماسه ی حسینی ۱

من نمونه‏هايی از بعضی تحريفهايی كه در لفظ ظاهر ، يعنی در شكل قضيه‏ بوجود آورده‏اند و چيزهايی كه نسبت داده‏اند را ذكر می‏كنم . مطلب آنقدر زياد است كه قابل بيان كردن نيست ، آنقدر زياد است كه اگر بخواهيم‏ روضه‏های دروغی را كه می‏خوانند جمع آوری كنيم شايد چند جلد كتاب پانصد صفحه‏ای بشود ! من فقط برای نمونه عرض می‏كنم...
... اين مرد بزرگ در همين كتاب نمونه‏هايی از دروغهايی را كه معمول است و به حادثه تاريخی كربلا نسبت می‏دهند ، ذكر می‏كند . آنچه كه‏ من می‏گويم غالبا يا همه آن ، همانهايی است كه مرحوم حاجی نوری هم از آنها ناله كرده است ، و حتی صريحا اين مرد بزرگ می‏گويد : امروز بايد عزای حسين را گرفت اما برای حسين در عصر ما يك عزای جديدی است كه در گذشته نبوده است و آن اينهمه دروغهائی است كه درباره حادثه كربلا گفته‏ می‏شود و هيچكس جلوی اين دروغها را نمی‏گيرد . برای مصيبت حسين بن علی‏ بايد گريست ، ولی نه برای شمشيرها و نيزه‏هايی كه در آن روز بر پيكر شريفش وارد شد ، بلكه به خاطر دروغها . و در مقدمه كتاب هم نوشته است‏ كه فلان عالم بزرگ از علمای هندوستان نامه‏ای به من نوشته و از روضه‏های‏ دروغی كه در هندوستان خوانده می‏شود شكايت كرده و از من خواهش كرده است‏ كه كاری بكنم و كتابی بنويسم كه جلوی روضه‏های دروغ در آنجا گرفته شود . بعد مرحوم حاجی می‏نويسد : اين عالم هندی خيال كرده است كه روضه خوانها وقتی به هندوستان می‏روند دروغ می‏گويند ، نمی‏داند كه آب از سرچشمه گل‏ آلود است و مركز روضه‏های دروغ ، كربلا و نجف و ايران يعنی همين مراكز تشيع است ...


امروز هم مثل سال قبل با شهریار رفتیم دیدن تعزیه

تفاوتش این بود که امسال شهریار کلی در باره ی مسائل فنی تعزیه!!! که با رنگ قرمز لکه های خون ایجاد کرده اند و مثل تئاتر هست ِ داد سخن داد (همراه با خوردن چیپس) البته در پایان نتیجه گیری کرد که جنگ بین آدم خوبا و بدها اصلا جالب نبود و خیلی الکی بود.! (بچه های ایندوره زمانه هم از جنگ های زرگری سر در میارن ! ما نه؟!!؟!)

۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

شيطان بزرگ

تمامش كار شيطان بزرگ است

سازمان شفافیت بین‌المللی در جدید‌ترین گزارش خود جایگاه ایران را در بررسی شاخص فساد در بخش‌های اداری و مالی دولتی از میان 180 کشور جهان در رده‌ی 168 قرار داده و عراق، سودان، برمه، افغانستان و سومالی پنج کشور آخرند.

خدارا شکر در این یک قلم جنس

ز کشورهای چندی پیش هستیم

و با سودان و سومالی و برمه

کمی البته قوم و خویش هستیم

قبولم نیست این موضوع اصلاً

که ما در اول لیست سیاهیم

تمامش کار شیطان بزرگ است

وگرنه ما اصولاً خیلی ماهیم

اگر بی مدرکان در رأس کارند

کجایش این نمودار فساد است؟

اگر که نخبگان تحت فشارند

به ما چه؟ علت آن قوم ماد است!

اگر که خط فقر ما شلوغ است

دلیل آن فساد اقتصادی است؟

بدان در کار فوق و رانت‌خواری

مقصر کشور روس و ایادی است

اگر قتل و جنایت رفته بالا

همه تقصیر جنس خوب ِ چاقوست

کجا زیر تن یک آقازاده

لحاف و بالش از جنس پر قوست؟

اگر بعد از هزاران سال و بوقی

بگیرد رشوه مسئول اداره

به طور قطع در این باره دستِ

رُم و پاریس و لندن توی کاره

از آن روزی به خشت افتاد کوروش

دخالت کرده دشمن در امورم

و می دانم که بعد از مرگ من هم

دخالت می کند در جای گورم

اگر «جاوید» طنزش آبکی شد

نگو تقصیر بالاخانه‌اش هست

اجاره داده آن را تازگی‌ها

برای او بزن جان ِ داداش دست

محمد جاوید

۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

فرهنگ مرگ

ترويج فرهنگ مرگ!؟!!؟؟؟
برداشت شما از جملات ذيل كه در گردهمایی سراسری ائمه جماعات بانکهای ملی کشور بيان شده است چيست؟؟ من كه واقعا از اين جملات بخصوص آخرين جمله نه تنها چيزي نفهميدم (نخواستم بفهمم!!) بلكه حيرانم كه چرا...
حجت الاسلام واعظ موسوی معاون رئیس ستاد اقامه نماز کشور در خراسان رضوی نیز گفت: اگر در جامعه عدالت اقتصادی صورت نپذیرد نماز هم معنایی ندارد.
وی همچنین تصریح کرد: مدیران بانکهای کشور که اقتصاد را در دست دارند باید با تدبیر و سیاست فرهنگ عمومی جامعه را به سمت پرداخت زکات ببرد.
حجت الاسلام واعظ موسوی تاکید کرد: باید در جامعه از طریق روحانیون فرهنگ مرگ ترویج پیدا کند تا فرهنگ اقتصادی زکات نیز صورت پذیرد.

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

روز دانشجو

به مناسبت روز دانشجو مناسب تر از اين شعر زنده ياد حميدمصدق مطلبي نيافتم.

ازما به مهرباني ياد آريد

به دانشجويان

كه اميد فرداي كشورند

از ما چنان که باید و شاید
کاری نرفته است

اینک که پای رفتنمان نیست
بی تاب و توان
یعنی که تاب نیست
_توان نیست

هنگام بر گذشتنمان نزدیک
دیگر زمان ماند نمان نیست
تنها
چشم امید ما به شما مانده است
ای سروهای سبز جوان
ای جنگل بزرگ جوانان سرو قد
گفتیم با بطالت پدر از بیم
بیعت نمی کنیم
­ _ و نکردیم

اما
بر جمع ما چه رفت
که مفتون شدیم و راه
راندیم بر تباه

دیدیم
اینجا نه رستگاری
که هول زار تباهی بود
پایان سر به راهی
آری عقربه ساعت زمان
راهی به بازگشت ندارد

اینک رسیده ساعت ما
تنها
چشم امید ما به شما مانده ست
ای سروهای سبز جوان
ای جنگل بزرگ جوانان

تا استوارتر به برآیید
و همصدا بسرائید:
"ماسروهای سبز جوانیم
" در چار فصل سال
" سر سبز و سرفراز می مانیم
چشم امید ما به شما مانده ست

گر ابرهای تیره سفر کردند
و نور روشن فردا را دیدید
از ما به مهربانی یاد آرید
از ما که در تمام شب عمر
در جستجوی نور سحر پرسه زدیم

در خاطر آرزوی ما را
بسپارید
از ما به مهربانی

یاد آرید.

به مناسبت اين روز شعر طنزي را نيز مي توانيد اينجا بخوانيد.

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

خدمتگذار يا خدمتگزار؟

يادتان هست كه در يك پست تصوير يك چك به مبلغ پانزده تريليارد و ... ريالي را گذاشته بودم ؟ (خريد شركت مخابرات) اين هم تصوير صفحه ي اول سايت رئيس هيات مديره همان شركتي هست كه آن چك را صادر كرده است.

خدمتگذار يا خدمتگزار؟؟؟

ايشان دو دوره هم نماينده مجلس بوده اند. در باره ي مدرك دكتراي ايشان هم .... (خيلي كنجكاو هستين يك سرچ بدين خيلي اطلاعات دستتون مياد!!!)

۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

خدایش رحمت کند.

خداوند همه ی رفتگان خاک را بیامرزد.

این را هم به واسطه ی شب جمعه نوشتم هم اینکه ارتباط داره با موضوع این پستم.

بنده خدا مرحوم علی کردان که نیازی به بیان مسائل پیش آمده در سال قبل نیست، و منم نمی خواهم مجددا به آنها بپردازم ، بلکه هدفم این بود که بگویم این بنده خدا در آن جریان حقیقتا مظلوم واقع شد دلایلش هم دو عکسی هست که در ذیل آورده ام. دست گلهایی که همچنان به آب می دهیم و کسی صدایش را هم درنمی آورد و البته از بدشانسی آن بنده خدا دقیقا در ارتباط با فوت وی می باشد. اینم شوخی روزگار هست که همچنان دست از سر آن بنده خدا برنمی دارد.

خدایش رحمت کند.

تعلم يا تالم؟؟؟

تعلم يا تالم؟؟؟؟ (اين كلمه در چند سايت ديگر و نيز در سايت رياست جمهوري هم آمده بود كه البته بعدا سايت رياست جمهوري آن را اصلاح كردند.)

آمبولانس!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟

AMBULANCE يا AMBOOLANSE

۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

۷مورد که بدون ۷مورد دیگر خطرناک است.

۷مورد که بدون ۷مورد دیگر خطرناک است.

از نظر مهاتما گاندي ۷مورد وجود دارند که بدون ۷مورد ديگر خطرناک هستند:
۱- ثروت ، بدون زحمت
۲- لذت، بدون وجدان
۳- دانش، بدون شخصيت
۴- تجارت، بدون اخلاق
۵- علم، بدون انسانيت
۶- عبادت، بدون ايثار
۷- سياست، بدون
شرافت

اين هفت مورد را گاندي تنها چند روز پيش از مرگش بر روي يک تکه کاغذ نوشت و به نوه‌اش داد। اعتقاد بر اين است که وي اين موارد را در جست و جوي خود براي يافتن ريشه هاي خشونت شناسايي کرد. در نظر گرفتن اين موارد، بهترين راه جلوگيري از بروز خشونت در يک فرد و يا جامعه است.

برخی از اظهار نظرهای وی درمورد ادیان مختلف به شرح زیر مطرح شده‌اند :

«لذا اگر می‌توانستم مسیحیت را بپذیرم وآنرا بزرگترین و کاملترین دین قبول کنم قطعا هندوئیسم را آنطور که الان هستم قبول نمی‌داشتم. من اشکالات و نواقص هندو را می‌شناسم. اگر نجاست در هندو بوده قطعا به گوشت خام مربوط می‌شده نه گوشت پخته. نمی‌توانم سرمنشا اختلاف ادیان را درک کنم معنی اینکه چنین چیزی در قالب وداس یا کلام خدا مطرح می‌شود چیست؟ اگر چیزی از جانب خداوند الهام شود پس چرا در مورد قرآن و انجیل باید تردید کرد؟ دوستان مسیحی من سعی کردند مرا به مسیحیت سوق دهند و همین طور دوستان مسلمان من. عبداله شیت به شدت مرا به مطالعه اسلام ترغیب می‌کرد البته همیشه درمورد زیبایی دین اسلام حرفهایی برای گفتن داشت.»
«به محض اینکه از مسیر اخلاق منحرف شویم دیگر شخصیت دینی نخواهیم داشت. در دین چیزی وجود ندارد که از چارچوب اخلاق خارج باشد. مثلا انسان نمی‌تواند دروغگو و بیرحم باشد ودرعین حال مدعی شود خدا را دردرون خویش احساس می‌کند.»