پنجشنبه 12 فروردین1389 ساعت: 8:9 | توسط:..... | ||||
سلام معلم دامغانی عزیز | |||||
------------------------------------------------------------------------------
مطلب فوق را یکی از بازدید کنندگان محترم وبلاگم به شکل خصوصی برایم کامنت گذاشته بود.
ایشان از دیدن معلمش به آن شکل ناراحت شده و اعصابش خرد شده بود ،، که کاملا حق داشته است اما اگر مثل من و خیلی های دیگر نه یکی بلکه تعدادی از معلمان سالهای قبلش را می دید که از زیر دست آنها دهها مهندس و پزشک و ... به جامعه تحویل داده شده اند ولی اکنون بعد از بازنشستگی بواسطه ی جبر روزگار و بدی ایام به دلیل سختی تامین معیشت به اجبار به مشاغل سخیفی همچون پادویی مغازه و داروخانه و بهترین شکلش رانندگی آژانس (هرچند همه ی این مشاغل شریف هستند اما باید قبول کنیم در شان کسی که بیش از ۳۰ سال به این جامعه خدمت کرده و صدها و هزاران دانش آموز را تعلیم داده است، نمی باشد) می کنند ، چه حالی بهش دست می داد؟؟؟؟
نه جانم ، حکایت معلم و غیر معلم نیست ، حکایت آن است که می خواهیم تولید علم کنیم اما به معلم و علم آموز و علم آموزنده بها نمی دهیم.
می خواهیم پیشرفت کنیم اما به شرافت افراد بها نمی دهیم.
می خواهیم خیلی کارها کنیم اما ....
بگذریم که این رشته پایانی ندارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر