۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

چاپلوسي

چاپلوسي

اين چند روز كتاب "خانه‌ي ما در فيشرآباد " كه خاطرات پراكنده‌ي دكتر پرويز عدل است كه توسط شهريار ماكان جمع آوري شده را مي‌خواندم ، مطالب جالبي را در آن ديدم كه علاوه بر افزايش اطلاعات تاريخي حاوي نكات آموزنده‌ايي هم بود كه بخشي از آن را در ذيل برايتان آورده‌ام: (نكات فراوان!!! ، اين يكي از مطالبي بود كه مي‌شد در وبلاگ آورد) صفحه292 و 293 :


ژنرال دوگل: "ياوه و مهمل كشنده است. كاري نكنيد كه مردم به شما بخندند."

من نمي‌فهمم كه چرا ما ايرانيان از گذشته درس نمي‌گيريم و از تملق و چاپلوسي كه براي ما ، چيزي جز بدبختي به بار نياورده است ، دست برنمي‌داريم و هنوز كه هنوز است مطالبي مي‌نويسيم و يا مي‌گوييم كه باعث مسخره و خنده ديگران مي‌شود...
... به اين آگهي كه در كيهان چاپ لندن (30مرداد) و چند شماره مكرر زير علامت شير و خورشيد چاپ شده است توجه فرماييد:
" شوراي پادشاهي ايران برپا خاسته است تا پرچم شاهنشاهي هفت‌هزارساله ايران زمين را در درون كشور به اهتزاز درآورد. "
خود محمدرضاشاه جشن 2500ساله شاهنشاهي را برپا كرد. حالا كه رژيمش برافتاده تاريخ پادشاهي به 7000سال رسيده است. راستي اين شوراي پادشاهي براي به اهتزاز درآوردن پرچم شاهنشاهي 7000ساله منتظر چيست و در كجا به پا خاسته‌اند كه ما خبر نداريم؟
..... معروف است فتحعليشاه كه از پيشرفت‌هاي قشون روس عصباني بود ، روزي در حضور درباريان مي‌گويد آخرش مي‌ترسم اين اوروس‌ها (روسيه) مرا عصباني كنند و ناچار شوم شمشيرم را از غلاف دربياورم. درباريهاي متملق و چاپلوس به دست و پاي شاه مي‌افتند و التماس مي كنند كه قربان به زن و بچه‌ اروس‌ها رحم كنيد و شمشير را بيرون نكشيد. خودشان وقتي خبر عصبانيت شاهنشاه را بشنوند ، از بيم شمشير عقب خواهند كشيد.!!!!!!!

به راستي كه چاپلوسي بزرگ‌ترين بلاي جان ايرانيان است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر