۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

مايه ي شرمندگي

"ایرانیان [در عصر صفویه] به‌ظاهر خود را صادق‌ترین بنده‌گان راستین خداوند نشان می‌دهند. گویی جز رضای خاطرش اندیشه و آرزویی ندارند. آن‌ها پی‌درپی به‌ستایش خداوند می‌پردازند و پیوسته ورد و ذکر و دعا بر زبان می‌آورند. اما از هم‌آن زبان و دهان که دائم نعت و توصیف و حمد و ستایش خداوند بیرون می‌تراود، هزاران دشنام و کلمات و جملات رکیک و ناسزا خارج می‌شود و نه‌تنها مردمان عامی بلکه بزرگان و اعیان و اشراف نیز بر هم‌این خوی و صفت‌اند. ضمن ناسزا گفتن و فحش دادن به‌هم، غالبن نام آن قسمت از اعضای بدن را می‌برند که قلم از آوردن اسم آن شرم‌گین است. زنان نیز هنگام ستیزه‌گی با هم دست کمی از مردان ندارند...

این جماعت حیله‌گرترین، مزورترین، فریب‌کارترین و متملق‌ترین اقوام جهان‌اند و برای رسیدن به‌ مقاصد خویش، خود را نزد صاحبان مقام چنان پست و خوار و کوچک می‌شمارند که به‌ وصف نمی‌گنجد... آن‌ها در دغل‌کاری، فریب‌زنی و دروغ‌گویی سخت دلیر و بی‌باک‌اند. برای دست‌یابی به‌کم‌ترین سود و دفع کوچک‌ترین زیان، ده‌ها سوگند می‌خورند. در اندوختن مال حریص‌اند برای کسب شهرت و بلندنامی به‌هر وسیله متوسل می‌شوند و چون غالبن نمی‌توانند وارسته و متقی باشند، به ‌تقدس و پارسایی تظاهر می‌کنند... زیاد به‌احکام دینی خویش پای‌بند نیستند و به‌قول حضرت عیسا، سیاه‌های سفید شده هستند. ایرانیان به‌سحر و طلسم سخت معتقدند و به تاثیر افیون و جادو اعتقاد زیاد دارند و آن‌را واقعیتی مسلم می‌شمارند و از آن بیش‌تر از آتش دوزخ می‌هراسند. البته از آن‌جا که هر کلی مستثنیاتی نیز دارد، باور می‌توان کرد که همه‌ی ایرانیان چنین نیستند و هستند کسانی که در فتار و رفتار صمیمی و صادق‌اند و گفتار و کردارشان به‌هم نزدیک است و تقوا و تقدس‌شان به‌قدر پرهیزگاران واقعی می‌باشد. اما به این نکته نیز اشاره کنم که هر قدر تحقیق و تامل بیش‌تری شود، از تعداد متقیان واقعی بیش‌تر کاسته خواهد شد...

ایرانیان وقتی برای عرض حاجت نزد بزرگان می‌روند، باید هدیه‌ای [رشوه] تقدیم کنند. در میان آنان ضرب‌المثلی است که می‌گوید: از نزد قاضی هم‌آن‌گونه برمی‌گردی که رفته‌ای..."

(سیاحت‌نامه‌ی ژان شاردن –جهان‌گرد فرانسوی عصر صفویه- به‌نقل از کتاب "ایران در چهار که‌کشان ارتباطی" تالیف "دکتر مهدی محسنیان‌راد" ص ۸۲۲-۸۲۳ )

نظر شما چيست؟ اين جهانگرد فرانسوي حدود 400سال قبل اينها را نوشته است و حالا ما قضاوت كنيم كه آن موقع نبوديم ببينيم درست مي گفته است يا خير ، اما اين نوشته ها در باره اكنون ما تا چه حد صدق مي‌كند؟؟؟ (اميدوارم شما مثل من از اين مقايسه شرمنده نشويد!!!)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر