حماسه ی حسینی ۴
حاجی نوری در كتابش نوشته است يكی از طلاب نجف كه اهل يزد بود ، برايم نقل كرد كه در جوانی سفری پياده از راه كوير به خراسان میرفتم. در يكی از دهات نيشاپور مسجدی بود و من چون جايی را نداشتم ، به مسجد رفتم .پيشنماز مسجد آمد و نماز خواند و بعد منبر رفت . در اين بين با كمال تعجب ديدم فراش مسجد مقداری سنگ آورد و تحويل پيشنماز داد . وقتی روضه را شروع كرد ، دستور داد چراغها را خاموش كردند . چراغها كه خاموش شد ، سنگها را به طرف مستمعين پرتاب كرد كه صدای فرياد مردم بلند شد . چراغها كه روشن شد ديدم سرهای مردم مجروح شده است و در حالی كه اشكشان میريخت از مسجد بيرون رفتند. رفتم نزد پيشنماز و به او گفتم اين چه كاری بود كه كردی؟! گفت من امتحان كردهام كه اين مردم با هيچ روضهای گريه نمیكنند . چون گريه كردن بر امام حسين ( ع ) اجر و ثواب زيادی دارد و من ديدم كه راه گرياندن اينها منحصر است به اينكه سنگ به كلهشان بزنم ، از اين راه اينها را میگريانم ! به قول او هدف وسيله را مباح میكند.
هدف ، گريه بر امام حسين ( ع ) است ولو اينكه يك دامن سنگ به كله مردم بزند . پس اين يك عامل خصوصی در اين قضيه بوده كه در جعلها و تحريفها دخالت داشته است . انسان وقتی كه در تاريخ سير میكند ، میبيند بر سر اين حادثه چه آوردهاند!!!
شب است و گيتی غرق در سياهی
شب بلند است و سياهی پايدار
ولی باور به نور و روشنايی است ، كه شام تيره ما را از تاريكي مي رهاند
کو از دل شبهای يلدا ، جشن مهر و روشنايی به ما ارمغان می رساند
تيرگی هاتان در دل نور خاموش باد
شب يلدا را به نور قرنها قدمت جاری نگه داريم . . .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر